این روزها درباره انرژیمثبت بودن یا انرژیمنفی بودن آدمها زیاد میشنویم. سوال اساسی این است که اصلا انرژی مثبت یا منفی وجود دارد؟ بله، اما نه آن انرژی مثبت یا منفیای که از آدمها ساطع شود و خواص مغناطیسی داشته باشد. البته من از علم فیزیک سررشته ندارم و امکان دارد فیزیکدانها بگویند هر جسمی از خود میتواند چنین انرژیای ساطع کند و اطراف آدمها هم بهعنوان یک جسم، انرژیای وجود دارد اما آنچه در روانشناسی یا روانپزشکی عنوان میشود که میتواند باعث بروز آثار منفی یا مثبت در دیگران شود، چنین انرژیای نیست. موضوع این است که بسیاری از افراد مدعی دانش روانشناسی که از این راه کسب و کاری برای خودشان راه انداختهاند، سعی دارند جنبه جادویی و ماوراءطبیعی به این قضیه بدهند و این باور را جا بیندازند که بعضیها انرژی مثبت و برخی دیگر انرژی منفی دارند، در حالی که این صحبتها نوعی مغلطه در کلام است. انسانها موجوداتی اجتماعی هستند که با هم ارتباط برقرار میکنند و ارتباطشان هم از طریق کلامی و غیرکلامی یا با زبان بدن است. بعضی از آدمها در مقطع خاصی از زندگیشان یا در بیشتر اوقات به ما حس منفی و برخی دیگر نیز حس مثبت میدهند. پس انرژی مثبت یا منفی چیزی است که از ساختار درونی شخصیت افراد برمیخیزد و از طریق گفتار، رفتار و زبان بدنشان به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه به دیگران منتقل میشود. در «سلامت روان» این هفته بیشتر و دقیقتر به این موضوع میپردازیم. خیلی از مردم فکر میکنند اگر مدام جملههای مثبت بیان کنند، در دیگران احساسهای مثبت ایجاد خواهند کرد. آدمهای زیادی در همه جای دنیا با ادعای واهی مثبتاندیشی و اینکه اگر مثبت فکر کنید، همیشه اتفاقهای خوب برایتان میافتد، توانستهاند افراد زیادی را که به دنبال راههای ساده و سریع رسیدن به موفقیت و شادی هستند، دور خود جمع کنند اما در واقع گفتن جملههای مثبت به تنهایی، باعث ایجاد حس مثبت در دیگران نمیشود. اگر فردی دنیای درونی مثبتی داشته باشد و جملههای مثبتی بگوید و کارهای مثبتی انجام دهد، میتواند اثر خوبی روی دیگران داشته باشد ولی اگر مدام حرفهای مثبت بزند اما دنیای درونی و ساختار فکریاش مثبت نباشد، لزوما باعث برانگیخته شدن حس مطلوب در بقیه نخواهدشد. اگر چه بارها مشاهده شده روحیه خوب دادن به افراد، حال آنها را بهتر میکند اما خیلی وقتها مثبتنگری بیش از اندازه حتی میتواند باعث بد شدن حال آدمها شود چون خودشان را با فردی که بیش از حد مثبتگویی میکند، مقایسه میکنند و به اشتباه در دام این تفکر میافتند که نکند افسرده، منفینگر ونگونبخت باشند! نکند به اندازه کافی در زندگی مثبتنگر نباشند! نکند دلیل اینکه تا به حال موفق نشدهاند، این بوده که نتوانستهاند مثل این افراد مثبت به همه وقایع نگاه کنند! نمونه اغراقآمیز و جالب افرادی که مثبتاندیشی تجاری را تبلیغ میکنند، کسانی هستند که مدام به جوانها میگویند: «اگر هر روز صبح که از خواب بیدار میشوید در اندیشه داشتن یک اتومبیل مدل بالا باشید، حتما روزی به آن خواهید رسید.» اما این اندیشه کاملا نادرست است چون هر آدمی جایگاه خود را دارد و با توجه به تواناییها و محدودیتها و محیطی که در آن بزرگ شده و میزان تلاشی که میکند، ممکن است به بعضی از آرزوهایش برسد و به بعضی از آنها نرسد. خیلی وقتها افرادی را میبینیم که سعی میکنند حرفهای زیبا بزنند، بسیار خوشرو باشند اما وقتی کمی بیشتر با آنها آشنا میشوید و پای حرفهایشان مینشینید، دلتان میگیرد! نمونه بارز وطنی این آدمها، برخی از مجریهای صدا و سیما هستند که لزوما آدمهای شاد و مثبت و در واقع آنچه که میگویند، نیستند، اما فکر میکنند با لبخندهای ساختگی و گفتن جملههای مثبت، حس مثبتی به میلیونها بیننده انتقال میدهند و همانها بارها سوژه جالبی برای طنزپردازها شده است! نمیشود همیشه نقش بازی کرد آدمها موجوداتی اجتماعی هستند که معمولا حواسشان هست که رفتارشان ممکن است چه تاثیری روی دیگران بگذارد. آدمهای زیادی تمایل دارند که تاثیر خوبی روی بقیه افراد داشته باشند و به همین دلیل خودآگاه، تلاش میکنند حسهای ناخوشایند درونیشان را بپوشانند. از طرفی، ذهن ما به گونهای شکل گرفته که بسیاری از حسهای ناخوشایند به وادی ناخودآگاه آن میرود، یعنی از آن حسها آگاهی نداریم ولی در جایی خود را بروز میدهند بنابراین متاسفانه همیشه کاملا موفق نمیشویم آنچه درونمان میگذرد، بپوشانیم و رفتار و گفتارمان، خیلی وقتها خبر از سر درونمان میدهد و دنیای درونیمان را آشکار میکند. از سوی دیگر، ممکن است مثل یک روانشناس یا روانپزشک حرفهای نتوانیم بلافاصله از دنیای درونی آدمهای دیگر باخبر شویم ولی حسی که از دیگران میگیریم، تا حد زیادی، بازتابی از دنیای درونی آنهاست. وقتی مصاحبت با فردی ما را شاد، غمگین، مضطرب یا عصبی میکند، ممکن است این حسها لزوما مرتبط با دنیای درونی خودمان نباشد، بلکه از دنیای درونی او به ما منتقل شود. علت این است که یک مکانیسم دفاعی در روان آدمها به نام «فرافکنی» وجود دارد. این مکانیسم دفاعی ناخودآگاه است؛ یعنی از وجود آن آگاهی نداریم و آن را عمدا به کار نمیبریم. در واقع، انسانها میتوانند بخشی از حسهای ناخوشایند درونیشان که برای خودشان غیرقابل تحمل است، از طریق رفتار و گفتار به دیگران متنقل کنند تا کمی از این بار حس منفی را از درون خودشان بردارند و روی دوش افراد دیگر بیندازند. این مکانیسم دفاعی «فرافکنی»، کمک میکند دنیای ناخوشایند درونی فرد، کمی برایش قابلتحملتر شود. در نوع خاصی از این فرافکنی، فرد حتی تا حدود زیادی موفق میشود مثلا حس خشمی که درون خودش وجود دارد، به طرف مقابل بدهد یا او را هم مثل خود غمگین کند که به این نوع فرافکنی، «فرافکنی توام با همانندسازی» میگویند. پس اساس و توجیه علمی اینکه مردم فکر میکنند انرژیای از طرف کسی دریافت میکنند، در واقع فرافکنی حسهای خوشایند یا ناخوشایند از ذهن ما به ذهن دیگران است. چرا بعضی آدمها انرژیمنفیاند؟ جواب این سوال بسیار مهم است و اینکه بدانیم آیا واقعا دنیای درونی این افراد که خود را بسیار بالا یا حق به جانب میدانند، همینگونه است که به نظر میرسد؟ پاسخ این سوال منفی است. دنیای درونی آدمهای انرژیمنفی یا کسانی که در هر معاشرتی حس بدی به ما میدهند، چه بخش خودآگاه و چه بخش ناخودآگاهش، پر از اعتماد به نفس پایین و انگارههای زشت و ناخوشایند راجع به خودشان است. آنها وقتی از خود تعریف و تمجید میکنند، در واقع به دنبال این هستند که خودانگاره ناخوشایندی که در عمق وجودشان دارند، ترمیم کنند و وقتی در حال ایراد گرفتن از محیط اطراف یا محیط کارشان هستند، میخواهند چهره زشت و ناخوشایند درونی خود را برای ساعتی هم که شده، فراموش کنند. وقتی این آدمها گوشهگیری میکنند، اخم میکنند و با دیگران با غرور و تکبر حرف میزنند، در واقع، به دنبال این هستند که روان رنجورشان کمتر آسیب ببیند و با کنترل دیگران میخواهند اضطراب و تنش درونیشان را کاهش دهند. منشا بسیاری از این رفتارهای منفی، اعتماد به نفس له شده یا هرگز به خوبی تشکیل نشده است که بازنمود بیرونی آن، به گونهای است که از آن حس مثبتی برنمیخیزد و باعث میشود اطرافیان حس ناخوشایندی از این اشخاص بگیرند و فکر کنند انرژی منفی دارند. ویژگیهای آدمهای انرژیمنفی اینکه بدانیم چگونه آدمهایی که منفی هستند و انرژی روانی منفی دارند را شناسایی کنیم، خیلی مهم است. در ادامه برخی از ویژگیهای آنها را با هم مرور میکنیم. همیشهشاکیها: آنها از خیلی چیزها در دنیا شاکی هستند و معتقدند دنیا و همه آدمها بد هستند، شغل خودشان مناسب نیست، در شهر خوبی زندگی نمیکنند و محل کارشان بد و نامطلوب است و... بنابراین همواره در حال گلایه و بدگویی از دیگرانند و از شرایط خودشان هم همیشه گلهمندند. آنها هرگز خود را مسئول وقوع وقایع ناخوشایندی که تجربه میکنند، نمیدانند و فکر میکنند آنچه برایشان پیش میآید، تقصیر افراد خانواده، محیط کار و جامعه است. البته آنها ممکن است گاهی جملههای امیدوارکننده و مثبت هم به کار ببرند اما معمولا در انتهای یک جمله امیدوارکننده و مثبت، یک «اما» میآورند و مثلا میگویند: «اینجا خیلی پارک زیبایی است اما حیف که...» و هنگامی که دقت میکنیم، میبینیم معایبی که برمیشمارند، آنقدر زیاد است که اثر جمله اول که مثبت بوده را کاملا خنثی میکند. خیلی از آنها در زندگی به دلایل مختلف خیلی موفق نیستند؛ چه از نظر عملکرد تحصیلی و شغلی و چه از نظر روابط بینفردی. آنها معمولا دید مثبتی به آینده ندارند؛ یا در حال گله از حال هستند یا ناله درباره گذشته و اینکه گذشته رهایشان نمیکند. آنها تمایل دارند تمام ناکامیهای زندگیشان را به گذشته، دوران کودکی، تربیت پدر و مادر و جامعه مربوط بدانند در حالی که درست است که میدانیم تربیت پدر و مادر در آینده فرزند بسیار مهم است اما وقتی کمکم بالغ میشویم، باید خودمان و اشتباههای والدین را در تربیت بشناسیم و افسار زندگیمان را بالغانه در دست بگیریم. مرتب در حال نکوهش و بیارزش دانستن اطرافیان هستند. این افراد اطرافیانشان را احمق، کودن و پایینتر از خود میدانند. آنها معتقدند آنطور که شایسته است از آنها تقدیر نشده و کسی ارزشهای واقعی آنها را نمیداند. اگر افرادی را با این ویژگیها میشناسید و با آنها سر و کار دارید، باید بدانید میتوانند به شما انرژی منفی دهند. همیشه بدبینها: آنها معتقدند اغلب اطرافیان میخواهند به آنها صدمه بزنند و به آنها حسادت میورزند. آنها همیشه دوست دارند آدمهای موفق و شادتر از خود و موقعیت زندگی آنها را کماهمیت جلوه دهند یا خود را خیلی بالا، موفق و سزاوار تمجید و تعریف میدانند یا برعکس، خود را کودن، ناقص و ضعیف توصیف میکنند و البته علت داشتن این خصایص را خودشان نمیدانند و دیگران را مسئول فرض میکنند. همیشهقربانیها: بسیاری از افرادی که به دیگران انرژی منفی میدهند، دوست دارند در هر موقعیتی خود را قربانی معرفی کنند؛ مثلا در یک مهمانی، مرتب درباره زجرهایی که در زندگی کشیدهاند حرف میزنند ولی هرگز اقدام مثبتی برای اینکه از نقش یک قربانی خارج شوند، انجام نمیدهند و دوست دارند به ایفای این نقش ادامه دهند تا دیگران برایشان دلسوزی یا جلبتوجه کنند. بسیاری از آنها علاقه زیادی دارند با دیگران درباره هر چیزی بحث کنند؛ مثلا اگر بگویید آسمان آبی است، ممکن است از آنها بشنوید که این اصطلاح «آسمان آبی» غلط است و رنگ اصلی آسمان نیلی است و مردم به اشتباه فکر میکنند آسمان آبی است! آنها سعی میکنند آدمهای اطراف را کنترل و وادار به انجام رفتارهایی کنند. بهترین برخورد با آدمهای انرژیمنفی مهمترین، بهترین و سادهترین راه برای اینکه از افرادی با انرژی روانی منفی کمتر آسیب ببینیم، این است که از آنها دوری کنیم و تا جایی که امکان دارد، تماسمان را با آنها کاهش دهیم و به محیطهایی که آنها در آن حضور دارند، نرویم. باید مرزی را بین خودمان و چنین کسانی تعریف کنیم؛ یعنی به آنها بفهمانیم که هر لحظه که دلشان بخواهد، اجازه دسترسی به روان ما را ندارند و مخصوصا اگر مجبوریم وقتهایی را در روز با آنها بگذرانیم، داشتن این مرز تعریفشده بسیار مهم است؛ مثلا بگوییم آخر هفته نیم ساعت درباره فلان مساله با شما صحبت خواهیم کرد. تا جای ممکن، در محیطهای عمومی مثلا در تاکسی، اتوبوس و... وقتی با افرادی با انرژی روانی منفی مواجه میشوید، با آنها همصحبت نشوید و در جوابشان سکوت کنید. وقتی آدمی منفی جایی حضور دارد، حتیالامکان از وارد شدن در بحث با او خودداری کنید و سعی نکنید متقاعدش کنید چون کار بیهودهای است. آدمهای منفی در بحثها به دلایلی که بیان میشود، کاری ندارند و تحت هر شرایطی میخواهند ثابت کنند آنچه خودشان میگویند درست است، آن هم از بعد منفی. البته این راهکار درباره کسی که همواره انرژی منفی به شما میدهد، مطرح میشود نه دوستی که در مورد موضوعی اشتباه فکر میکند. حداکثر کاری که میتوانید برایشان انجام دهید، همدلی محدود و زدن یک لبخند است. میتوانید بگویید: «میفهمم برای شما خیلی سخت بوده و زندگیتان گاهی فراز و نشیبهایی داشته و دارد.» بیش از این وارد صحبت و بحث نشوید. برخی افراد در بعضی حوزهها مثبت میاندیشند اما در یک مورد خاص، تفکرشان منفی است و درباره آن ناله سر میدهند و منفیگویی میکنند؛ مثلا فقط راجع به محلکارشان بد میگویند. وقتی با این افراد هستید، تا جای ممکن از کشاندن بحث به مسائل شغلی که میتوانند درباره آن حس منفی به شما بدهند، خودداری کنید. تا جایی که امکان دارد، مهمانی یا جلسه دونفره با آنها تشکیل ندهید تا تنها مخاطبشان نباشید. سعی کنید اگر مجبور هستید به هر دلیل به ملاقات این افراد بروید، حتما آدمهایی را با خود همراه ببرید تا فشار روانی کمتری را تحمل کنید. ویژگیهای آدمهای انرژیمثبت شاید با توجه به نشانه آدمهای منفی بتوانید حدس بزنید چه آدمهایی انرژی مثبت روانی دارند. البته برخلاف تصور خیلیها، آدمهای مثبت لزوما آدمهایی با حرفهای مثبت و امیدوارکننده نیستند که لبخندهای بزرگ و همیشگی میزنند! آنها ویژگیهای روانی خاصی دارند که باعث میشود بدون اینکه بدانیم، به ما حس مثبت بدهند. خوشبینی: آنها از دیگران بد نمیگویند، خوب میگویند و وقتی راجع به کسی صحبت میکنند، خیلی حواسشان است که نکتههای جالب و مثبت شخصیتی او را بیان کنند. این رفتار بدون اینکه شما متوجه آن باشید، حس خوبی در وجودتان ایجاد میکند. مثبتاندیشی: آنها وقتی درباره واقعهای صحبت میکنند؛ مثلا سفر و حتی حادثهای ناخوشایند، جنبههای خوب و جالب و آموزنده آن را هم میبینند و به شما منتقل میکنند. مسوولیتپذیری: آنها مسوولیت وقوع خوشیها و ناخوشیهای زندگیشان را میپذیرند و میدانند مسوول بخشی از ناخوشایندهایی که در زندگیشان وجود دارد، خودشان هستند و درک میکنند که باید برای رفع آن کاری مثبت و موثر انجام دهند. کنشگری: آنها منتظر نمیمانند یک روز خوب برای خود یا خانواده یا دوستانشان بیاید، بلکه همیشه سعی میکنند یک روز خوب برای خودشان، خانواده و دوستانشان بسازند. این مقاله در هفته نامه سلامت شماره 533 نیز چاپ شده است.

نظرات